Sunday, December 09, 2007

بدرود شاهزاده رضا پهلوی، مواظب باشيد که سرما نخوريد!

امير سپهر (PDF)

"...من نه هيچ ارتباطی با خود ايشان (شاهزاده رضا پهلوی) داشته ام و نه اصلآ با دبير خانه ی تار عنکبوت گرفته ی ايشان که بيشتر به دکان کله پزی می ماند تا دبير خانه ای مناسب شأن و شخصيّت فردی که بايد کار تاريخی و سترگ چون رهايی ايران را رهبری کند. دبير خانه ای که ميهن پرستان حقيقی را بدانجا راه نمی دهند اما دروازه های آن از هر طرف به روی خائنان پرونده دار ايران هميشه گشوده است. دبير خانه ای که از هر فحاش بی سر و پايی به رضا شاه کبير و آريا مهر بزرگ با گل و شيرينی استقبال می کند، اما حتی جواب تلفن های دوستداران صديق و پاکباخته ی پادشاهان پهلوی را هم نمی دهد... دبير خانه ای که حتی از فرستادن يک ايميل مجانی شاد باش نوروزی برای فرزندان جانباختگان آرتش دلير شاهنشاهی ايران هم دريغ دارد. دبير خانه ای که بعنوان مثال هرگز و هرگز به شيرين خانم يک تلفن خشک و خالی هم نکرده است تا بپرسد شب ها از غم جگر سوز اعدام آن پدر دلاور مردش، تيمسار علی نشاط چند قرص خواب می خورد تا بتواند ساعاتی بياسايد و در مورد خانواده ی همه جانباختگان هم ... ای وای که چه بنويسم!؟"

"شخصيت های تاريخی گر چه از نظر ژنتيکی مادران و پدران فرزندان خونی خود هستند، اما فرزندان سياسی شخصيّت ها لزومآ فرزندان خونی آنان نيستند. در دنيای سياست فرزندان حقيقی شخصيّت های بزرگ آنانی هستند که عظمت کار پدران سياسی خود را دريافته و براه ايشان می روند. پس هيچ فرزند ژنتيکی فقط به اعتبار همخونی فرزند سياسی مادر و پدر خود نيست. گاندی فرزند نداشت اما تا هنوز هم پدر همه ی هنديان بحساب می آيد. فرزند دکتر سوکارنو هيچ او را قبول نداشت، ليکن سوکارنو ميليونها فرزند در اندونزی داشت. قوام نکرومه در غنا هينطور، آتاتورک در ترکيه همچنين ... و رضا شاه کبير و شاهنشاه آريامهر هم در ايران به همين منوال هستند..."